آرشیو مهر ماه 1398

رمان بوك سايتي براي عاشقان رمان هاي ايراني و خارجي در انواع ژانر

دانلود رمان هراس ابدي

۱۰۶ بازديد
رمان هراس ابدي
رمان هراس ابدي

دانلود رمان هراس ابدي اثر رقيه اروجي - Roqie69 با فرمت هاي pdf ، اندرويد، آيفون و جاوا ويرايش شده با لينك مستقيم

هراس ابدي داستاني است از اشتباهاتي كه تمام نمي شوند و مي مانند و در نهايت باعث سقوط انسان مي شوند ، اين سقوط مي تواند از يك ذهن ساده به يك هراس ابدي باشد و همان گونه كه براي دختر جوان قصه ما به نام بهار بود ، بهاري كه زندگي اش در چهار فصل نوشته مي شود.

خلاصه رمان هراس ابدي

فصل اول از جايي شروع مي شود كه بهار در زندگي اش رنج مي برد.

او براي رهايي از اين رنج بي هويتي درون خود است كه تصميم مي گيرد براي مدتي كوتاه زندگي اش را رها كند و شوهرش را و دخترش را نيز و به نزد دوستش كه در اصفهان زندگي مي كند برود.

اما برگشتن از اين سفر به آن آساني ها هم كه بايد نبود و در ميانه راه دچار سانحه رانندگي مي شود و حافظه اش را از دست مي دهد!

در فصل دوم است كه پاي در جايي مي گذارد كه نمي دانست كجاست و در بستري از حوادث و اتفاقات تلخ و شيرين قرار مي گيرد و انگار كسي اين ها را براي او رقم مي زند تا زهر يك گناه و تاوان يك اشتباه از او كشيده شود .

در همان فصل است كه در ميانه تنفر و ترس، عشق در قلبش خانه مي كند و عاشق مردي مي شود كه تيغ بُرّنده رسوايي را زير گلويش مي گذارد ...

اين رسوايي در وجود او شكل مي گيرد و بزرگ مي شود و زماني كه مي خواهد پاي در دنيا بگذارد زن حافظه اش را بدست مي آورد!

در فصل سوم است كه همه گذشته در برابر چشمانش قد علم مي كند و ان اشتباهي كه زندگي اش را به تباهي كشيد نيز و در فصل پاياني كه بهار مي خواهد به هراس هايش پايان دهد و قدمي براي جبران برداشته باشد

اما هميشه همه چيز جبران كردني نيست ...

به لينك زير مراجعه كنيد :

دانلود رمان هراس ابدي

دانلود رمان سيگار شكلاتي

۱۱۳ بازديد
رمان سيگار شكلاتي
رمان سيگار شكلاتي

دانلود رمان سيگار شكلاتي اثر هما پور اصفهاني با فرمت هاي pdf ، اندرويد، آيفون و جاوا با ويرايش و لينك مستقيم

سيگار شكلاتي روايتگره داستان يه مرده ، يه مرد خسته و تنها ، بريده از همه و چنگ انداخته به دنيا براي نجات خودش از هر سقوطي ، نه تنها خودش ، كه هر كس ديگه اي كه شايد مبتلا بشن به دردي كه اون كشيده و چشيده ، با سلول به سلول تنش ، با ذره ذره و قطره قطره خونش مي خواد ريسماني باشه براي بالا كشيدن هر كسي كه تو قعر چاه تنهايي و ضلالت فرو ميره ، حتي اگه باعث بشه خودش سقوط كنه

خلاصه رمان سيگار شكلاتي

زني كه توي عنوان جووني ... توي روزايي كه هم سن و سال هاش به فكر جديدترين مارك لوازم آرايش و مدل لباس و هزار هزار هزار چيز ديگه هستن تصميم مي گيره مرد باشه .

تصميم مي گيره از چيزي كه اونو ضعيف نشون مي ده فاصله بگيره ... بره به سمت قدرت ... بره به سمت هر چيزي كه اونو به خواسته اش مي رسونه.

زني كه خسته مي شه از محبت ... و وقتي زن ... لطافت ... پاكي ... بخواد از جنس مهربوني نباشه ديگه چيزي ازش باقي نمي مونه!

دلم با خنده تو گرم ميشه تو روزايي كه دنيا سرد باشه تو رو حس ميكنم ميفهمم اينو يه زن ميتونه گاهي مرد باشه ، زني كه آفريده شده تا دنيا رو پر از آرامش كنه!

حالا نياز داره كسي به خودش آرامش رو تزريق كنه ... كه كسي باشه تا شونه هاي پر دردش رو عميق فشار بده و هر دردي كه روي اون شونه هاي نحيفه رو برداره.

زن حتي اگه خودش بخواد ... حتي اگه به جبر زمونه تصميم بگيره زن نباشه ... توي يه شكاف كوچيك زندگي ... همين كه حس كنه كسي بهش نياز داره باز زن مي شه و سرشار از محبت .

حتي اگه از احساساتش سال ها و قرن ها فاصله گرفته باشه ... اين غريزه يك زنه...

به لينك زير مراجعه كنيد :

دانلود رمان سيگار شكلاتي

دانلود رمان عروس خون بس

۹۹ بازديد
رمان عروس خون بس
رمان عروس خون بس

دانلود رمان عروس خون بس اثر مريم نازنين با فرمت هاي pdf ، اندرويد، آيفون و جاوا با ويرايش و لينك مستقيم رايگان

داستان اين رمان راجب دختري به نام روژان مي باشد كه در يك روستايي زندگي مي كند كه اهالي آن به شدت به رسم و رسومات قديم و اجدادي خود پايبند هستند ، روژان از روي يك رسم قديمي كه هنوز هم در بعضي از روستاها استوار است، دادباخته به قرباني شدن مي شود و اين محكوميت فقط به يك دليل است ، دختر بودن!

خلاصه رمان عروس خون بس

خواستگارا رفته بودن جواب هر دو طرف مثبت بود ... شام آماده بود سفره شام انداختن ... همه نشسته بودن  و مشغول خوردن!

با صداي حسن همه بهش نگاه كردن ... مامان روژان كجا اشپزي ميكنه غذا ميخوره ؟ هيچكس جوابي نداشت تازه يادشون افتاده بود كه از صبح چيزي براش نبردن.

دلينا رو به دنيا كرد ... دنيا براش ناهار بردي ؟نه يادم رفت ... اين دختر صبحانه هم نخورده ... من ديدم رنگش پريده تو انبار ولي هيچي نگفت .

صداي اورنگ بلند شد ... به درك كه نخورده شامتون بخورين اون دختره پوستش كلفت تر از اين حرفاست.

دلينا از خودش بدش اومد اون زندگي اين دختر خراب كرده حالا راحت كنار خانوادش غذا ميخورد ... حسين نگاهي به مهيار كرد كه چيزي نميگفت با غذاش بازي ميكرد!

هيچكس حرف نميزد و صنم به اين فكر ميكرد چه دختر مقاوميه كه دست به يه تيكه گوشتم نزد، دختر هفت ماه بود كه اونجا بود ولي هيچوقت اعتراض نكرد

شام خورده شد سفره رو جمع كردن چايي آوردن ... دلينا بشقابي برنج با خورش برداشت رفت سمت در ...

به لينك زير مراجعه كنيد :

دانلود رمان عروس خون بس

دانلود رمان آغوش اجباري

۱۰۶ بازديد
رمان آغوش اجباري
رمان آغوش اجباري

دانلود رمان عاشقانه آغوش اجباري اثر نگار قادري با فرمت هاي pdf ، اندرويد، آيفون و جاوا با ويرايش و لينك مستقيم رايگان

بهش نگاه كردم ، به عشقم‬ ، به دنيام‬ ، به نفسم ‬، به كسي كه دوسش دارم‬ ، به كسي كه زندگي بدون اون واسم رنگي نداره‬ ، چقدر زجر كشيدم‬ ، خدايا خشبختيمون رو نگير‬ ، خدا شاهد بود چه شبايي كه با گريه سر به بالين نزاشتيم‬ ، به هجده سال پيش فكر كردم‬ ، به دختري سيزده ساله‬ ، به دختري كه به سمت جنس مخالف كشيده شده بود‬ ، اون دختر من بودم ، به يه نفر حسم متفاوت تر از بقيه بود ...

خلاصه رمان آغوش اجباري

به يه نفر كه خنده هامو تكميل مي كرد ... به يه پسر كه حتي وقتي صداشم مي شنوم , تموم وجودم مي لرزيد .

محمد پسر عموي بزرگم ، عمو شهاب ... محمد پسر آروم و سر به زيري بود وقتي حرف مي زد بايد خيلي زور مي زدي تا صداشو بشنوي
پادشاه ذهن من محمد شده بود!

وقتي كسي از عشق يا دوست داشتن حرف مي زد , ذهنم پا برهنه مي رفت به سمت محمد ... ناخوداگاه تصوير محمد جلو چشام نقش مي بست.

دوست داشتم باهاش حرف بزنم ولي در برابرش ناتوان بودم ... وقتي مي ديدمش پس ميفتادم ... وقتي اسممو صدا مي كرد , قلبم از تپيدن مي ايستاد و دوباره شروع مي كرد به زدن ...

طوري مي زد كه مي خواست از جاش كنده بشه ... زبونم قفل مي شد و ديگه نمي تونستم حرف بزنم!

پيش دوستام راحت از محمد مي گفتم ... بدون ترس , بدون دلهره ...

به لينك زير مراجعه كنيد :

دانلود رمان آغوش اجباري

دانلود رمان رژلب قرمز

۱۱۶ بازديد

رمان رژلب قرمزرمان رژلب قرمز

دانلود رمان عاشقانه رژلب قرمز اثر شارين عدالتيان با فرمت هاي pdf ، اندرويد، آيفون و جاوا با لينك مستقيم رايگان

به نام جهان دار عالم ، خسته بودم از اين دنياي پر قيد و بند و پر فاصله ، از اين روزهاي تكراري و بي خاطره ، بي عشق بودم ، منزجر از اين روزهاي بي زنانگي و احساسات خاموش …

خلاصه رمان رژلب قرمز

پشت ميز ناھار خوري قديمي و كوچك نشستم … چقدر ھمه چيز تميز و بي لك بود … حتي سفره روميزي قديمي كه ديگر رنگھاي قرمز و نارنجي اش از حال رفته بودند و به سفيدي مي زدند!

مادر پرسيد: ناھار چي درست كنم ؟ با بي ميلي گفتم: ديروز كه كلم پلو خورديم … تا صبح از دل درد نخوابيدم!

ياد سامان افتادم … حتما تا الان برايم كلي پي ام گذاشته بود كه چرا جوابش را نمي دھم … چقدر سامان را دوست داشتم ، عكسش را ھمين چند ماه پيش ديده بودم .

آنطور كه از عكسش مشخص بود،پسر خوش تيپ و خوش قد و بالايي بود … اما ھر بار كه شماره مي داد،من از زنگ زدن طفره ميرفتم.

ميترسيدم شايد بيشتر از عكس العمل مادر و شايد … او از اينترنت متنفر بود ، چند ماه قبل دوستم ليدا اي دي سامان را به من داده بود تا با او چت كنم!

مي گفت پسر خوبي ست و مثل نتي ھاي ديگر تا سلام مي دھي زير و زبرت را در نمي آورد و بي ادبي و پيشنھادھاي ناروا در كارش نيست …

به لينك زير مراجعه كنيد :

دانلود رمان رژلب قرمز

دانلود رمان داري ميري

۱۰۰ بازديد

رمان داري ميريرمان داري ميري

دانلود رمان عاشقانه داري ميري اثر maral_hsi با فرمت هاي pdf ، اندرويد، آيفون و جاوا با ويرايش و لينك مستقيم رايگان

مارال دختر تهيدستي كه مصيبت هاي زيادي كشيده ، بدليل منزوي بودن به مجازي پناه مي بره و با پسري به اسم امير شناخت پيدا مي كنه ، بي خبر از اينكه آگاهي نداشته امير يه اربابه ، همه چيز از اون زماني عوض ميشه كه امير عاشق مارال ميشه و پول طلب كاراي پدر معتاد و قمار باز مارال رو پرداخت ميكنه ، اما عوضش از پدر مارال مي خواد دخترش رو به عقدش دربياره با اينكه عشق امير يك طرفس …

خلاصه رمان داري ميري

بعد از مرگ پدربزرگم زندگيمون صد و هشتاد درجه تغييركرد!

بابام يه ادم ديگه شد، يه قمار باز كه سر هرچيزي شرط بندي ميكنه!

انگار منتظر اين بود كه يه فرصتي پيش بياد تا بتونه همچين كاريو انجام بده و بعد از مرگ بابا بزرگم همچين شرايطي براش به وجود اومد .

علاوه بر اينكاراش به شدت هم خشك و متعصبه و به نظرم بزرگ ترين مشكلي هم كه داره اينه كه خيلي وقتا حتي اگه حرف منطقي هم بزني قبول نداره.

واسه همين از بچگي سعي ميكردم هيچي به بابام نگم ، از حرفاي دلم گرفته تا هرچيز ديگه اي … ولي به هر حال اون پدرمه و من دوسش دارم با اينكه خيلي وقته هيچ خيري ازش نديدم!

زياد طول نكشيد كه رسيدم خونه و از رويا خداحافظي كردم … سريع كليدمو دراوردم و درو باز كردم … حياط با صفاي خونمون كه يه حوض وسطش بود و كنار ديوارش باغچه ي خوشگلي كه به لطف من پر از گلاي رنگارنگ وجود داشت تو چشم بود!

ناراحت بودم كه گلام خشك شده بودن چون پاييز بود … سريع دويدم سمت ساختمون و كفشامو ازپام دراوردم … كوله پشتي صورتي رنگمو پرت كردم كنار ديوار و رفتم تو آشپزخونه .

تقريبا همه ي وسايل قيمتي و شيك تو خونه رو فروخته بوديم … كسي خبر نداشت شرايط ماليمون جوريه كه من سالي يه مانتو بگيرم آرزومه!

با صداي بلند سلام كردم: سلام بر عشق من …

به لينك زير مراجعه كنيد :

دانلود رمان داري ميري

دانلود رمان حجاب من

۱۰۲ بازديد

رمان حجاب منرمان حجاب من

دانلود رمان حجاب من اثر zeinab z با فرمت هاي pdf ، اندرويد، آيفون و جاوا با لينك مستقيم + ويرايش شده

مرتبه و درجه اول رمان زينب يه دختر گيلانيه … يه دختر از يه خانواده ي ديندار كه در ۱۱ سالگي به تقاضاي پدرش بين چادر و مانتو حجاب برتر يعني چادر رو انتخاب كرده ، دختر بزرگ ميشه ناآگاه از اينكه از وقتي نه سالش بوده يه احساس و عاطفه اي نسبت به پسرعموش پيدا كرده و روز به روز حسش قوي تر ميشه ، اما آگاه ميشه كه پسرعموش يكي ديگرو دوست داره و به دختر حكايت ما ميگه كه …

خلاصه رمان حجاب من

گوشمو به تلفن نزديكتر كردم تا بتونم صداشو بشنوم اما دريغ!

مامانم با دستش منو به آرومي هول داد كه عقبتر برم منم كه ديدم تلاشم براي شنيدن صداش بي فايدست بيخيال شدمو رفتم سر ميز و مشغول خوردن عصرونم شدم!

زينب مامان چته نزديك بود لهم كني پشت تلفن … زن عموت بود … خب چي ميگفت ؟

هيچي حرفاي هميشگي … تو هنوز عصرونتو تموم نكردي ؟ پاشو پاشو برو درستو بخون كنكور داري مثلا …

به لينك زير مراجعه كنيد :

دانلود رمان حجاب من

دانلود رمان سقف كاغذي

۱۱۶ بازديد

رمان سقف كاغذيرمان سقف كاغذي

دانلود رمان سقف كاغذي اثر بهارگل با فرمت هاي pdf ، اندرويد، آيفون و جاوا ويرايش شده با لينك مستقيم

روايتگر آدم هايي كه هركدام در گذشته خودشون رو جا گذاشتن و براي پيداكردن قلب و روحشون دست به هركاري مي زنند ، از دختر پرآوازه اي كه با يك گذشته نا معلوم هشت سال به بدنامي معروف شده و به خاطره همين گذشته تلخ روز عقدش مجبور به فرار ميشه ، از گذشته مردي خوش نام و سرشناس كه براي جبران اشتباهاتش دست به هركاري ميزنه …

خلاصه رمان سقف كاغذي

براي بار هزارم به كاغذتو دستم خيره شدم … چشمم به خط تيره مثبت خشك شده بود!

هنوزهم باور كردنش سخته … با حرص كاغذ مچاله شده رو به گوشه اي پرت كردم!

چشمام سياه تاريكي مي كرد … از شدت ضعف سرم رو به مبل تكيه
دادم و چشمام رو با درد روي هم گذاشتم!

همين امروز كه قرار بود جشن دو نفره اي داشته باشيم بايد اين خبر گند بزنه به حالم!

صداي زنگ تلفن سكوت سنگين خونه رو شكست … اونقدربي حسو حال بودم كه نمي تونستم خودم رو به سمتش برسونم!

بعدچند تا بوق صداش تو فضا پيچيد … الو ديار … عزيزم … هنوز نرسيدي ؟

فكر مي كردم بيشتر از من مشتاق اومدن به خونم باشي … امشب يكم ديرتر ميام ولي قول ميدم تاصبح جشن بگيريم!

هرموقع رسيدي زنگ بزن نگرانتم …

به لينك زير مراجعه كنيد :

دانلود رمان سقف كاغذي

دانلود رمان صد سال تنهايي

۱۱۸ بازديد

كتاب رمان صد سال تنهايي نوشته گابريل گارسيا ماركز

دانلود رمان تاريخي تراژدي صد سال تنهايي اثر گابريل گارسيا ماركز با فرمت pdf با لينك مستقيم و ويرايش جديد

يك صد سال تنهايي رمان نويسنده كلمبيايي آمريكاي جنوبي گابريل گارسيا ماركز است كه مدت تقريبي 18 ماه بين سال هاي 1965 و 1966 در مكزيكوسيتي به قلم آورده شد كه 13 سال قبل يعني سال 1952 ميلادي در طول يك سفر ايده اصلي آن در ذهن نويسنده زاده ميشود و چاپ اول آن در اواسط سال 1967 در بوينس آيرس پايتخت آرژانتين منتشر شد.

 

خلاصه رمان صد سال تنهايي

پس از گذشت سال ها، سرهنگ اورليانو بوئنديا، در حالي كه در برابر جوخۀ آتش ايستاده بود.

بعد از ظهري را به ياد مي آورد كه پدرش او را براي تماشاي يخ با خود برده بود ، در آن زمان دهكدۀ ماكوندو تنها بيست خانۀ خشتي داشت كه پيرامون رودخانه اي بنا شده بودند ؛ رودخانه اي كه سطح آن … وي بارها و بارها از مرگ مي گريزد.

نه جوخه اعدام و نه زخم و سم و خود كشي نمي تواند وي را بكشد ، وي به نوعي نماد شخصيت كسي است كه بايد زنده بماند و عذاب بكشد تا پل بين سنت و مدرنيته در شهر خيالي ماكوندو باشد.

گابريل گارسيا ماركز ابتدا يك صد سال تنهايي به كارلوس بارلال ارائه داد كه در اواسط دهه 60 ، انتشارات آوانگارد را در زبان اسپانيايي سيكس بارلال اجرا كرد.

اما كارلوس بارلر به گريسا ماركز گفت : من اعتقاد دارم كه اين رمان موفق نخواهد شد، من فكر مي كنم رمان كار نمي كند.

با اين حال، گارسيا ماركز متوقف نشد و موفق به دريافت كتاب توسط انتشارات Sudamericana شد

يكي از مهمترين رمانهاي قرن بيستم به اذعان همه منتقدان، صد سال تنهايي نوشتن گارسيا ماركز است اين اثر تاكنون چهار بار به فارسي بازگردانده شده

 



به لينك زير مراجعه كنيد :

دانلود رمان صد سال تنهايي

دانلود رمان ملت عشق

۱۱۹ بازديد

رمان ملت عشق

دانلود رمان خارجي ملت عشق اثر اليف شافاك با فرمت هاي pdf ، اندرويد، آيفون و جاوا با لينك مستقيم

در شروع داستان با اعضاي خانواده آمريكايي روبينشتاين آشنا ميشيم كه يك خانواده ۵ نفره هستن ، از لحاظ مالي شرايط خوبي دارن و خيلي براش زحمت كشيدن ، اللا مادر خانواده ، ديويد پدر خانواده ، ژانت دختر بزرگ و يك دوقلوي دختر و پسر اين خانواده رو تشكيل دادن ،  اللا يه زن خانه‌دار در آستانه ۴۰ سالگي هست كه براي همه زندگي و اعضاي خانواده برنامه‌ريزي مي‌كنه و همه امور رو تحت كنترل داره ، ديويد يا پدر خانواده هم يك دندانپزشك هست و اللا مدتي هست كه متوجه خيانت‌هاي اون شده و بخاطر مسائل مختلف ، اين موضوع رو به روي ديويد نمياره …

 

خلاصه رمان ملت عشق

داستان از جايي شروع ميشه كه در سال ۲۰۰۸ اللا به واسطه مدرك تحصيلي كه داره به تازگي در يك انتشارات دستيار ويراستار ميشه و رماني رو بهش ميدن كه مطالعه كنه و يه گزارش در موردش بنويسه!

سر ميز شام درحالي كه ديويد داره شغل جديد همسرش و تبريك ميگه … ژانت اعلام ميكنه كه قصد داره با دوست پسرش ازدواج كنه و همين موضوع باعث ميشه كه جو خانوادشون دچار آشفتگي بشه!

به نظر اللا ژانت و دوست‌ پسرش خيلي جوون هستن و بايد بيشتر صبر كنن … پس به ژانت ميگه توي زندگي چيزاي مهم‌تر از عشق وجود داره!

در واقع عشق يه چيز كاملا زودگذر هست و يا حتي اصلا وجود نداره كه همين باعث دعواي اونا ميشه!

در جايي از داستان هم ژانت به اين اشاره ميكنه كه چون خودت ( اللا ) عشق رو تجربه نكردي داري اين حرفا رو ميزني!

بعد از اون شب االا شروع به خوندن رماني ميكنه كه بايد دربارش گزارش بنويسه … نويسنده رمان شخصي به نام « عزيز زكريا زاهارا » يك نويسنده گمنام هست كه اين اولين رمانش هست!

موضوع رمان در مورد چگونگي آشنايي شمس تبريزي با مولانا و تصوف هست ( آشنايي با شخصيت‌هاي شمس و مولانا و اتفاقاتي كه ميفته ، به شخصه براي من خيلي جالب بودن )!

اللا پس از كمي خوندن رمان متوجه ميشه كه عشق حقيقي وجود داره و اون هنوز تجربش نكرده ، ضمن اينكه در آستانه ۴۰ سالگي هست و ممكنه بعد از اين هم ديگه نتونه تجربش كنه!

از خدا ميخواد كه يا عشق حقيقي رو بهش نشون بده يا كاملا بي احساسش كنه … پس از مدتي اللا راجع به شخصيت عزيز ز زاهارا كنجكاو ميشه و شروع به نامه‌نگاري با اون ميكنه!

 



به لينك زير مراجعه كنيد :


دانلود رمان ملت عشق