- رمان طلاهاي اين شهر ارزانند
دانلود رمان طلاهاي اين شهر ارزانند از هانيه وطن خواه (shazde koochool) با فرمت pdf نسخه كامل با ويرايش جديد و لينك مستقيم رايگان
رمان ويژه اين پست روايت زندگي زرنگار، مرد پولدار هفتاد ساله اي است كه دو فرزند دختر و دو پسر دارد، دختر دوم او كيميا كه مجرد هم است، عاشق استاد نخبه دانشگاهش به نام طاهاست، كيميا كه قرار بود با برادر شوهر خواهرش يعني نامدار ازدواج كند، برخلاف تصور همه با طاها از ايران خارج مي شود و زرنگار در عوض خواهر كوچك طاها را كه عاشق پسر خاله خودش (امير) مي باشد را مجبور به ازدواج با خود مي كند تا در خانه اش به عنوان خدمتكار كار كند ...خلاصه رمان طلاهاي اين شهر ارزانند
چشم روي هم گذاشت و من نگاه به جمعيت از پس شيشه معلوم انداختم و دلم هري پايين ريخت و اين نفسها گاهي بازيشان ميگيرد ... قدمي از ماشين فاصله گرفتم و نگاهم چرخ خورد و ذهنم چرخ خورد و گاهي من ميان سرسراي طبقه بالا ميان همه ي تنها شدن هاي خانه هم چرخ ميخوردم ... چرخ خوردن را دوست داشتم ... از همان بچگي هايي كه خانوم
نگذاشت خرجشان كنم.
جمعيت سياه پوش را ميديدم و چشم هايم گاهي ميدويد ميان جمعيت و دلم اندكي آشناييت ميخواست ... نگاه برگرداندم و او تكيه زده بود به ماشين لوكسش و ميان پالتوي كوتاهش گرم بود و انگار تنها قلب من اين روزها يخ زده تر ميشد ... زن هاي چادري را ميديدم و چادر من كو و نگاه مردان چرا خوره ي جانم ميشود؟ و چه تز هايي ميدادم من و يكي از آنها هم توي ذهنم چرخ ميخورد و من پوزخند حرامش ميكردم
زن كه باشي ميان نگاه هاي در*يده مردان گرگ صفت هيچ نديده با چادر و بي چادر رقص عرياني داري و بس ... نگاه آشنايي ديدم و كمي روسريش عقب رفته بود و اشكش لحظه اي عقب رفت و دست هايش روي من باز شد و اين همان دست هايي است كه اشك هايم را زدود و من ميدانستم كه خرم ميكند ... دستي روي شانه ام نشست و ميان حجمي از بوي حلوا و خرما فرو رفتم و من با همه ي دور بودن هايم ...
قابل توجه: رمان جذابي كه در اين پست بارگذاري شد يكي از رمان هاي فارسي پرطرفداري بود كه خيلي از دوستان راضي بودند و درخواست كردند در سايت رمان مان قرار دهيم، اين رمان جديد نيست اما پيشنهاد ميشه بخونيد.
به لينك زير مراجعه كنيد :